در جریده پیش از اقتصاد هنر در شرایط بحران و رکود اقتصادی نوشتیم و بدیهی انگاشتیم که اقتصاد هنر نیز از رکود اقتصادیِ جامعگریزی ندارد. رکود اقتصادی بازار هنر، زیست آثار جسورانهتر را مختل میکند؛ آثاری که درنتیجه تجربهای متفاوت خلقشده و درصحنهی هنرِ خواستگاهشان ساختارشکن شناخته میشوند یا از کیفیت بصری و ساختاری که در صحنه هنر تثبیتشده تبعیت نمیکنند. به بیان دقیقتر در دوره رکود اقتصادی که زیست هنرمند و گالریدار به فروش حداقلی آثار هنری گره میخورد، تلاش برای فروش و انتخاب نوع آثاری که تضمین حداقلی فروششان وجود دارد به اولین شرط تولید اثر برای هنرمند و اولین شرط انتخاب اثر هنری برای کیوریتور و گالریدار تبدیل میشود. در حقیقت آثار بهطور پیشینی وظیفه تأمین اقتصاد هنرمند و گالری را بر دوش میکشند. در چنین شرایطی خلق آثار تجربی از ریسک اقتصادی بالایی برای ارائه در صحنه هنر برخوردارند. هنرمندان معاصر و تجربی برای تأمین منابع مالی آثارشان یا مجبور به کار در دیگر مشاغلاند یا مجبور به خلق آثاری که پیش از این موردپسند بازار هنر واقع شده بودهاند. ناگفته نگذاریم که جریان هنر را نمیتوان جریانی خطی و پیوسته در نظر گرفت؛ گالریها و حراجها جریان غالب هنر را پیش میبرند. هنر در شرایط بحران و رکود هرچه بیشتر به سمت هنرهای عمومی، اجتماعی یا شهری پیش میرود. اگرچه این قبیل تولیدات هنری نیز به سرمایه اولیه نیاز دارند، اما به واسطه بستر ارائهشان کمتر در معرض داوری بازار هنر و کیفیت ساختاری قرار خواهند گرفت.
درنتیجه اقتصاد هنر از اقتصاد عمومی خواستگاهش جدا نیست و تأثیر محسوسی نیز میپذیرد. هر تغییر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در سطح کلان، نهتنها بر اقتصاد هنر که بر کیفیات تولیدات و زیست نهادهای وابسته به هنر نیز تأثیر میگذارد.