اقتصاد هنر
آنچه تاکنون در اقتصاد هنر شمارههای قبلی چاپخونه به آن پرداختیم، چرایی و چگونگی فعالیت در بازار هنری و شیوه ارزیابی آثار و نحوه ورودشان در یک چرخه دُرست عرضه و مبادلهی “هنر” بوده است. این سؤال میتواند پیش آید که این رودِ در حال جریان که تاکنون از میان هزاران سنگ و صخره، راه خود را پیداکرده و همچنان به فعالیت ادامه داده است، میتواند سر از مرداب دربیاورد. بازار هنری سراسر جهان، در تمامی ادوار تاریخ، در کنار هنرمندان، هنردوستان، سرمایهگذاران و مدیران گالری،” دلالان” هنری را نیز میزبان و همراه بوده است. هیچگاه نمیتوان منکر میزان فعالیت و تأثیرگذاری دلالان درروند و تغییر بازار هنری و دید منتقدان بر اثر و جنبههای فردی و اجتماعی آن شد؛ همچنین در دورهای که جوامع در اوج مصرفگرایی خود به سر میبرند، شیوه امرارمعاش هنرمندان و تأثیر آن بر آثارشان امری مهم و درخور توجه و تأمل است؛ اما نباید مرزهای فعالیت این گروه را با دیگر وجههای فعال در این حوزه ادغام کرد. چراکه یک دلال هنری برای منافع مالی خود، قادر است بهگونهای برای هنرمند برند سازی کند که تمامی توجه و به دنبال آن مبادلهها، حاصل این بازارگرمی باشد. در این میان تفکرهای ناب و دیدگاههای خاص دیگر فعالان، در تاریکی پشتصحنه به فراموشی سپرده میشود. بنابراین روند صعودی دنیای هنر در خلاقیت، خودشناسی و شگفتیسازی ، به روندی نزولی از مبادلات بیمنطق و شبانه تبدیل میشود. آنچه بسیاری از متفکران، راه رسیدن به اتوپیا یا آینهای از جهان موصول نامیدند، به مصرفگرایی صرف و شیطان فراوانی مبدل میشود.