رد کردن پیوندها
مشاهده
بکشید

جستاری کوتاه درباره فلسفه هنر ، چاپ خونه سه

با پیدایش صنعت چاپ و رواج تکثیر مکانیکی اثر هنری، ارزش‌های اصیل آثار هنری کلاسیک، همچون آیین، جاودانگی و فاصله‌ی مشخص اثر با مخاطب، تحت تأثیر قرار گرفت و از میان رفت؛ و دسترسی آسان به تصاویر چاپی اصالت هر اثر هنری را دگرگون کرد. در مقابل، مقوله تکثیر و همگانی شدن آثار هنری ارتباطی شگرف میان عام مردم و هنر به وجود آورد؛ و در بالا بردن قوه ادراک بصری توده، نقش بسزایی را ایفا کرد. متفکری همچون والتر بنیامین، در بررسی این تحول شگرف، ابتدا در باب از بین رفتن ارزش مقام والای هنر می‌نویسد؛ و دیگر اینکه چگونه تکثیر مکانیکی، صنعت عکاسی و به دنبال آن سینما، نزول “هاله” اثر هنری را با سرعت زیادی به دنبال دارند؛ اما این جنبه‌ی گذرای بازتولید، رابطه‌ای جدید را میان مخاطب و اثر هنری به وجود آورده است. حتی امروزه هنرهایی با پیشینه‌ی سنتی نیز از این رابطه‌ی دیالکتیکی برای ارائه‌ی آثار خود استفاده می‌کنند. با رواج تکثیر مکانیکی، سخن از مسئله‌ی اصلی «جایگاه هنر در جامعه‌ی مدرن» به میان می‌آید و بنیامین از شیوه‌ی تفکر ویرانگر خود که رابطه‌ی مستقیمی با مفهوم «زمان حاضر» در فلسفه‌اش دارد، برای بیان همگانی شدن هنر درازای نابودی ارزش‌های آیینی استفاده می‌کند. از دنیای پست‌مدرن و ادوار بعدازآن، بازنمایی که توسط تکثیر مکانیکی صورت می‌گیرد، نه‌تنها با اصل اثر فاصله دارد، بلکه این فاصله چنان زیاد است که می‌تواند بر هر بازنمایی، ارزش‌گذاری جداگانه و تغییر زیبایی‌شناختی اثر هنری را شاهد بود. احساسات همراه با شیوه زندگی تغییر می‌کنند و اصالت با زوال روبه‌رو می‌شود و آثار هنری به هدف “تکثیر پیدا کردن” طراحی می‌شوند. بدین‌سان اهمیت دوران مدرن، چیزی بیشتر از یک فرایند چاپ ساده دیده می‌شود و درواقع نفس تکثیر مکانیکی را انقلابی می‌خواند. آنچه امروزه گیراترین محور را طی پیشرفت فنّاوری ایفا می‌کند، نه وانموده ها و یا تکنیک، بلکه زیبایی‌شناسی است که در پی تکنولوژی و تکثیر می‌آید؛ این نکته به اثر هنری تکثیرشده این امکان را می‌دهد که از زوایای متفاوت معنای جدیدی به خود بگیرد. اولمر، در رساله‌ی مهم خود برگرفته از این رویکرد، انگیزه‌ی خلق دوباره اثر یا “دال جدید” در زمینه‌ای نو و همچنین شکل‌گیری اساس پسامدرن سخن می‌گوید؛ و تمام حرفش این است که درست زمانی که همه بر این تفکر بودند که عصر جدید، هنر و اصالت آن را از بین خواهد برد، شیوه‌ی جدیدی در بیانِ هنر پدید آمد. در باب دید بنیامین به سینما باید گفت که او فیلم را نوعی نوین در هنر می‌داند که بازهم وابسته به تکنیک است و برخلاف تمامی تلاش‌ها برای استفاده از تکنیک در راستای اشاعه هنر، سینما در این زمینه موفق‌ترین و قدرتمند‌ترین شاخه است؛ چراکه تماشاگر را به‌جای دوربین می‌نشاند و خود این عمل حاوی دو معنی است. یک اینکه تماشاگر نقش بسیار فعالی در پروسه دیدن داستان و همراهی با آن ایفا می‌کند؛ و دیگر اینکه زمینه ادراک مخاطب ناخودآگاه تغییر می‌یابد. همان‌گونه که روانکاوی فروید بیان می‌کند، دوربین آن جنبه‌هایی که تاکنون مخاطب به آن بی‌توجه بوده را مانند چراغ چشمک زنی به دیده می‌نشاند؛ و درنهایت می‌توان اذعان داشت که مهم‌ترین بخش تفکر بنیامین:

(تکثیر جزئی از اثر است.)

پیام بگذارید