در سری پیشین اقتصاد هنر به رابطهی جداییناپذیر سیاست و اقتصاد عمومی و بازار هنری پرداختیم و این آگاهی حاصل شد که هر تغییر درروند سیاسی یک کشور بر اقتصاد هنر تأثیری انکارناپذیر دارد. کشوری همچون ایران که طی ادوار پیشین خود هیچگاه ثبات اقتصادی را تجربه نکرده است، باید به دنبال راهحلی برای مواجهه با چنین مسئلهی مهمی باشد. ازآنجاکه همراه با هر کالای دیگری، مواد و متریال هنری با افزایش قیمت مواجه میشود، هنرمند برخلاف بسیاری مشاغل و فعالیتهای دیگر، بازده مالی آنچنانی از طرف بازار هنری نمیبیند و بیشتر اوقات خلق هنر دلخواه و در نگاه خود “والا” را رها کرده و به نیازهای بازار نگاه میاندازد، که البته در این مورد هیچ جای ملامتی نیست. اما یکی از راهحلهای ساده و کارساز در این فضا، آشنایی شیوه سرمایهگذاری در بازار هنری به بخش بورژوا و تشویق آنان برای فعالیت در این عرصه است. چراکه فعالیت طولانیمدت هنرمندان و آفرینش اثر، حتی اگر از لحاظ مادی ثمرهای کوچک به همراه داشته باشد، میتوان آن را تشویقی برای رشد و فعالیتهای بیشتر هنرمند انگاشت. بنابراین قشر مرفه جامعه که به دلیل روند غیرطبیعی اقتصاد کشور ازنظر مالی همچنان شیب سعودی را طی میکنند، میتوانند با حتی سرمایهگذاری اندک در این حوضه، هم به جامعه هنری و هم به هنرمند کمک شایانی نمایند. در شمارههای بعد به چگونگی انتخاب درست یک اثر برای برداشتن گامی مثبت در دنیای هنر و تأثیرات آن خواهیم پرداخت.