هنر در لغت به معنای علم، معرفت، دانش ، فضیلت و کمال است. در واقع به معنی آن چه از کمال آدمی است که هوشیار، فراست و فضل را در بر دارد. (فرهنگ دهخدا)
امروزه واژه هنر در زبان فارسی به معنای تفسیری ست که از قرن هجدهم به بعد برای کلمه Art شد. کلمه Art که از Ars لاتینی مشتق میشود که در قرون وسطی رواج داشت و معادل همان مفهوم تخنه بود. در واقع یونانی ها معنای تخنه را بسیار وسیع میگرفتند و فقط آن چیزی که ما امروزه Art تلقی می کنیم نبود و علاوه بر شعر، موسیقی، نقاشی، اموری چون سیاست، کشتی سازی و خطابه را هم شامل میشد. تخنه نحوی دانایی بود که اثر هنری به معنای عام براساس آن پیدا میشد. «در قرن هجدهم Ars) Art انگلیسی) بدنبال مباحث زیبایی شناسی معنای تازه ای پیدا کرد، در نتیجه منجر به این شد که بین کلمه useful arts و fine arts (هنرهای مفید و هنرهای زیبا) فرق بگذارند. به مرور زمان از کلمه fine arts تعبیر fine برداشته شد و arts نیز به صورت مفرد استفاده شد و به art مبدل گردید. یعنی در حقیقت این کلمه از آن معنای عامش به معنای خاص امروزی مبدل شد.»
“هنر در لغت به معنای علم، معرفت، دانش ، فضیلت و کمال است. در واقع به معنی آن چه از کمال آدمی است که هوشیار، فراست و فضل را در بر دارد”
(فرهنگ دهخدا)
با توجه به مفهوم کلی و عام کلمه هنر شاید بتوان آن را امری بدیهی و همگانی دانست. اما با نگاه و مطالعاتی دقیق تر میتوان دریافت کرد که این واژه مفهومی ارجح و ظریفتری داشته است.
هنر را شاید بتوان به عنوان اولین زبان مشترک و اولین راه ارتباط بشر با هم نوع خود دانست. هنر از آغاز همراه با انسان زاده شد و با او پا به جهان گشود تا برای زندگانی او راهگشا باشد. اولین همصحبتی بشر و اولین ارتباط او با دنیای پیرامونش با ساختار هنری در شمایل صخرهنگاری شکل گرفت. اما این زبان مشترک با پیچیده شدن زندگی انسان رفته رفته به معنای عمیقتری دست یافت، که بعدها از دید فلاسفه گاه با کلمه استاتیک یا زیباییشناسی در یک رده قرار گرفت و به یکی از مهمترین مباحث علوم انسانی مبدل شد.
در دیدگاه فلاسفه از جمله سقراط و افلاطون که شاید اولین نگرش و سؤالهایی در باب زیبایی، زیباییشناسی چیست و اساساً خود هنر چیست؟ مطرح شد و در طی زمان پاسخهای متعددی به این سؤال مهم علوم انسانی داده شده است.
نظر برخی از فلاسفه این است: «هنر زیبایی است» و از ویژگیهای عامی که همه برای هنر نام می برند، «ویژگی زیبایی آن است» یا «هر چیز که ساختهی آدمی و زیبا باشد». سؤال دیگری که مطرح میشود، این است که «زیبایی چیست؟»
زیبایی هر چیزی است که آدم را به خود جذب میکند و انسان خواهان تکرار دیدن یا شنیدن آن است. زشتی در مقابل زیبایی. زشت هر چیزی است که از دیدن دوبارهی آن دوری میکنیم و کراهت داریم.
اشکال این تعریف از هنر این است که تمام ماهیت و چیستی هنر را به واکنش مخاطب واگذار میکند. واکنش مخاطب موضوع مهمی است، اما تنها عامل ارزش گذاری یک اثر هنری نیست. (هیپیاس بزرگ، رسالات افلاطون)
گروهی دیگر معتقدند که هنر هر آن چیزی است که وسیله ی پالایش، والایی و اعتلای روح آدمی بشود، یعنی هنر را صرفاً هنر اخلاق گرا می دانند و هنر آن چیزی است که به اثرگذاریهای مثبت اجتماعی، اخلاقی، آموزشی، تربیتی و … منجر شود. طرفداران این نظریه از شعار «هنر برای اجتماع» جانبداری میکنند. با توجه به این نکات و با نگریستن به این تعاریف میتوان تعریف ذیل را که از جامعیت بیشتری برخوردار است، برای هنر ارائه کرد:
«هنر تجلّی و تبلور زیباگونه و عینی احساسات و اندیشههای درونی آدمی است که با شیوهها و ابزار متناسب انجام میپذیرد.»
هنر در طی تاریخ فلسفه بارها با مفاهیم و تعاریف متفاوت و گاه متناقض همراه شده است و شاید بتوان گفت این تحول پذیری همواره با آن همراه است، زیرا بشر و تفکر او به طور مداوم در حال تحول است. اما میتوان به این نتیجه رسید که هنر اساساً زبان مشترک بشریت است بدون واسطه، بدون درگیر کردن حواس خواص، هنر بدون مرز می تواند بر روی هر فرد تأثیر بگذارد.
شاید در همه احوال تنها راه نجات بشریت از منجلابهای بی زبانی تنها هنر باشد و بس…
با این حال سخن گفتن از مقوله زیباییشناسی در هنر معاصر خود چالشی است سخت، چرا که در هنر معاصر تمامی اساس زیبایی شناسی زیر سؤال میرود، که در نسخه های بعدی به آن پرداخته می شود.