مجموعهداری در کشور ما سابقه تاریخی دارد. ایده جمعآوری دانش ملل زیر یک سقف ریشه در جهانبینی هخامنشیان دارد که با اهداف علمی، فرهنگی و گاهی با محوریت ابراز قدرت؛ اما برخلاف گذشته که مجموعهها تنها به داراییهای حکام و پادشاهان محدود میشده، امروزه اما مجموعهداری خصوصی بیشتر از سایر جنبهها، نوعی حفظ میراث است. وقتی به سراشیبی سایر بازارها نگاهی بیندازیم اهمیت بازار هنر روشن میشود. بازار هنر از قویترین بازارهاست (در کشورهای توسعهیافته بخش مهمی از درآمدهای دولت را تشکیل میدهد) و احتمالاً این روند ادامهدار خواهد بود. «رابطه فرهنگ و اقتصاد همواره موردعلاقه اندیشمندان و سیاستگذاران این دو حوزه بوده است. کالاهای فرهنگی و بهویژه هنری همواره موضوع دادوستد در سطح محلی، ملی و بینالمللی در حراجها و بیمهگریها هستند که ارزش و قیمت را مطرح میکنند. از منظری دیگر، هنر پدیدهای است که نیاز به حمایت و پشتیبانی جامعه هنردوست و دولت هنرپرور دارد تا بهعنوان کالایی عمومی مورداستفاده عموم مردم، مورخان و دوستداران قرار گیرد. نکته مهم دیگر معیشت هنرمندان است کـه باید برای جامعه و دولت واجد اهمیت و موردعنایت سیاستگذاران و برنامهریزان باشد». (مردوخی،۱۳۸۶ :۱۲۶). درواقع خصوصیت متفاوت بازار هنر نسبت به سایر بازارها که همان گرایش هنرمندان (بهعنوان هسته بازار هنر) به عامل معنوی شهرت برخلاف ترجیح عامل مادی پول در سایر بازارها، باعث میشود تا رونق اقتصادی هنر وابسته به اقتصاد کلان نباشد و حتی در زمان رکود میتواند رشد قابلتوجهی داشته باشد (برای مثال سالهای ۷۶ و ۷۸). از همین رو مجموعهداری اخیراً موردتوجه بیشتری بوده؛ اما در شرایطی که آثار قدیمی یا به فروش رفته یا در موزهها جا خوش کردهاند و آثار معاصر متاع اصلی بازار هنر را تشکیل میدهند، تهیه و مدیریت مجموعهای از این آثار نیاز به شجاعت، اعتماد به نفس و سواد بصری کافی دارد، تا همزمان هر دو هدف همیاری هنرمندان جوان و ایجاد آتیهای برای آنان به همراه اهداف اقتصادی مجموعهداری محقق شود. زیرا اکثر آثار معاصر در مرحله دوم از مراحل چهارگانهای که آنجلا وتسه تاریخدان هنر در کتاب خود «هنرمند شدن» برمیشمارد، قرار میگیرند؛ مرحلهای که بازار هنوز چندان توجهی به این آثار ندارد و صرفاً منتقدانی تیزبین و مجموعهدارانی که بازار هنر آنان را نوآوران یا رواج دهندگان مینامد (مانند کارل نیرندوف و سالمون گوگنهایم) به این آثار توجه میکنند. از همین روست که این روزها عبارت هنر مجموعهداری بهکرات مورداستفاده قرار میگیرد، به هر سوی تا زمانی که سواد کافی برای فهم یک اثر وجود نداشته باشد مجموعهای پدید نخواهد آمد؛ یا دستکم مجموعه شایستهای نخواهد بود. امروزه گنجینه فراوانی از آثار فرهنگی و هنری ایران در مجموعههای شخصی نهان مانده است؛ بهدست دادن فرصتی برای دیدن مجموعهای خصوصی از آثار هنر معاصرمان بیشک واقعهای است که باعث رشد فرهنگی هرچه بیشتر جامعه میشود، همانطور که بازگشایی مجموعههای شخصی به روی مردم در غرب منجر به رشد فرهنگی جوامع غربی و همچنین رشد اقتصادی بازار هنر شد. رشد اقتصادی بازار هنر میتواند انگیزه و دلگرمی لازم برای فعالیت بیشتر هنرمندان باشد، همانطور که عکس قضیه همواره باعث ترک فعالیت هنری از سوی هنرمندان و پرداختن به زمینههای نامرتبط شده است. «شاخصهای اقتصادی و مؤلفههای مدیریتی که در علم اقتصاد و فرهنگ نهفته اگرچه بهظاهر باروح خلاق و فعال اثر هنری همگون نیست، در باطن ابزاری است که هنر و هنرمند را به سمت زایش اقتصادی در عرصه فعالیت هنری میکشاند» (هـوشیارگر، ۱۳۸۶: ۱۰۶). در هر حال نمایش آثار مجموعهای شخصی لطفی است که بسیاری از مجموعهداران از مردم دریغ میکنند. نمایش آثار مجموعههای خصوصی نوعی از الگو را به وجود میآورد که به واسطهی آن هنرمندان جوان کار خود را با آن تنظیم کنند و در مورد بازار هنر اطلاعات بیشتری بهدست بیاورند. مطلبی که ازنظرتان میگذرد به مناسبت نمایش مجموعه خصوصی خانواده سیاح در شیراز – آرتگالری موتورخونه واقع در خانه هنر شیراز نوشته شده است، این گالری که از معدود گالریهای شیراز است که باوجود دشواریها همچنان به طور حرفهای به تهیه و نمایش هنر میپردازد و چون برای نمایش آثار فشار اقتصادی بر دوش هنرمندان قرار نمیدهد (بر خلاف بسیاری از گالریهای شیراز که مبلغی بهعنوان اجارهبها دریافت میکنند) فضایی آزاد در اختیار کسانی قرار میدهد که میتوانند با آن کاری انجام دهند، فضایی برای تجربهای هنری. قابلتوجهترین نکته درمورد این مجموعه این است که اکثر آثار انتخابی از هنرمندانی جمعآوری شدهاند که در همان مرحله دوم از مراحل نامبرده توسط آنجلا وتسه قرار دارند، هنرمندانی غالباً جوان که هنوز در شروع یا میانه مسیر هنری خود قرار دارند، و این امر به گفته جناب آقای مهندس سپهر سیاح کاملاً آگاهانه انجام شده است؛ از اینرو میتوان ایشان را از همان دسته نوآوران یا رواج دهندگان مذکور در کتاب آنجلا وتسه دانست. از دیگر اهداف هنر مجموعهداری که در مجموعه مذکور دنبال شده است، ایجاد و تقویت حساسیت بصری در جامعه است که نقش آگاهی بخشی مجموعهداری را به ما یادآور میشود. دیگر ویژگی این مجموعه این است که آثار هنری حاضر، مختص به گونه خاصی از هنر نیستند و مجموعه دید گستردهای دارد، آثاری دستچین شده از هنرمندان بسیار و کارهای شاخص و نه کارهای مرسوم و قابل پیشبینی. سرمایهگذاری بر هنرمندان متعدد و متنوع از نقاط قوت این مجموعه است چراکه بازار متمرکز بر تکستارهها در اقتصاد هنر نوعی بازار جا ویژه (Niche market) است که سهم بسیار اندکی از بازارهای جهانی هنر خواهد داشت. میتوان گفت خوشبختانه این مجموعه تحت تأثیر مد و گرایشهای زودگذر دنیای هنر قرار نگرفته است. این درست است که مد و گرایشها برای پیشبرد جریان هنر لازماند باوجود این هم برای بازار هنر در درازمدت و هم برای مجموعهدار و سرمایهگذار در اقتصاد هنر خطرناک است؛ میتوان گفت در شیراز، به نسبت سایر شهرهای ایران، ما کمتر با مد و تبوتاب غیرمنطقی در بازار هنر مواجه هستیم. از منظر اقتصادی برای داشتن یک اقتصاد پویا در هنر، باید برنامهریزیهای دقیق انجام داد این مجموعه که سنجیده و آیندهنگرانه تهیهشده، این مهم را در نظر داشته و آثار بر اساس ملاکهای ارزشگذاری اثر هنری در بازار هنر بررسیشدهاند. لازم به ذکر است ارزشگذاری کالاهای فرهنگی عبارت است از تجزیه مفهوم ارزش فرهنگی به حداقل برخی از عناصر سازنده مهمتر آنها، مانند: ارزش زیباییشناختی، ارزش معنوی، ارزش تاریخی، اصالت اثر، ارزش نمادین و ارزش اجتماعی که بدون ادعای جامعیت در آثار این مجموعه در نظر گرفتهشدهاند. در ادامه به آثار حاضر در این مجموعه و تحلیل آنها میپردازیم.
دیگو کورتز از فعالان دنیای هنر درجایی میگوید: «چیزی که به آن سلیقه میگوییم عمدتاً فعالیتی فکری است.» از این منظر سلیقه قابلیت شکافته شدن به عناصر کوچکتر و مورد تحلیل قرارگرفتن را دارد. اشیای هنری از این دید در حکم طبیعت بیجان هستند، اشیایی بدون تحرک و آماده برای مکاشفه این اصل گالری را به مکانی برای توجه و مراقبه تبدیل میکند و به مجموعهداری جنبهای معنوی میبخشد. برای مثال در زمان مواجهه با آثار حامد قجرپور جا میخورید و البته لذت میبرید. کارهای او پیوندی میان روزمرگی و هنر والاست؛ این ویژگی است که کارهای او را برای طیف وسیعی از مخاطبان ملموس میسازد. یک مادربزرگ با دیدن کارهای او به یاد قلابگیریهای خود میافتد و هنرمندی با گرایش به هنر سطح بالا با فیگورهای ازپاافتاده او ارتباط برقرار کرده و همزمان طنز تلخ پستمدرنیستی او را درک میکند. در مورد کارهای منظرهپردازی آرزو شیروانی میتوان گفت باوجود پیشینه کوتاه اما عالی منظرهپردازی ایرانی در این مورد بسیار خوب عمل کرده و این جستوجو را به سطحی از انتزاع هدایت کرده است.
در ادامه به آثاری از دشت امکانی که پریا فرخی برای ما گشوده به استقبالی از اشعار خیام همراه با زیباییشناسی ایرانی اما با دیدی تازه و حتی شاید تأمل در باب حقیقت و مفهوم فضا در معماری ایرانی – اسلامی برمیخوریم.
در تمام اینها زمانی که در کنار انتزاع تغزلی اما همچنان مردانه علی بازماندگان و گرایشهای اساطیری اما همراه با یادآوری زهرخندی از اردشیر محصص قرار میگیرد شاید نشانههایی از آثاری که قرار است در آینده ارائه شوند ببینیم. جستجویی برای یافتن کرانهای نو.