Pandora’s Box
نمایشگاه حاضر: جعبه پاندورا
جهانی که امروزه در آن زیست میکنیم شباهت بسیاری به دنیای مارکس دارد. پُر از رنج و فریاد. پُر از جبرهای انکارناپذیر و لبریز از غمِ نان. همه آن را میبینند. یا دیگران را مقصر میانگارند و یا سیاست و اقتصاد ناکارآمد را مسبب اوضاع میدانند. در این میان، از بزرگان یککشور تا کوچکترین عضو آن، از یاد میبرند که تمامی این قضاوتها در پی نگاه کردن و رویارویی با یک پیشآمد شکل میگیرد. رُخدادی گاه دراماتیک و گاه تراژیک. سرشار از مترادف و تضاد. نگاه میکنیم. زل میزنیم و پس از جملهای در باب حکمت یا قضاوت رُخداد، سر را بهطرف دیگر کج کرده و راه را ادامه میدهیم. به عقیده مارکس و بهحکم فلسفهی هنر در نگاه او، هنرمند نمیتواند فارغ از جهت سیاسی دوران خود، اثری را خلق کند؛ اما در این نمایشگاه با آثاری روبهرو میشوید که هنرمند همان مخاطب تیزبین رُخداد زندگی است. زندگی که بیماری و پول و توییت فرد صاحبمنصبش نُقل تمام مجالس است.
هنرمند با آگاهی به تأثیر تمامی این موارد بر اندیشیدنش، همه چیز را به دقت مشاهده میکند. پسازآن، شاید به تصویر کشیدن “عین” که نگاه سبژکتیویسم بر آن سنگینی میکند را برای چنین بُرهه تاریخی مآثر بداند اما کافی نیست. عنصر گمشدهی نادری “امید”ی است که از پَس یکشب سیَه سر برمیآورد. هر آنچه شاهد و ناظر آن هستیم، میتواند در چرخش گَردون، سپیدی صبحگاهی باشد یا نفسی عمیق در دل کوه. فقط باید بهدقت نگاه کرد.
نویسنده : شیدا بردبار