Apaosha
نمایشگاه حاضر: اَپَوشَ
«پس از سه شبانهروز نبرد تیشتر و اپوش، اپوش نیرومندتر از کار به در آمد و تیشتر با غم و اندوه بهسوی اهوره مزدا فریاد برآورد که ناتوانی او از آن است که مردمان نیایشها و قربانیهای شایستهای بدو تقدیم نکردهاند. آنگاه اهوره مزدا خود برای تیشتر قربانی کرد.»
سفال بهعنوان محمل اندیشههای بشر، دستکم از هزاره هشتم پیش از میلاد تاکنون در خدمت بیان نیازهایی از ورای اندیشه آدمی بوده و از این نظر، ارزش سمبلیک دارد؛ اکنون در فرمی انتزاعی با همراهی لعاب، نور و صدا در آرتگالری موتورخونه به قالب دریا درآمده و زایندگی تیشتر را تداعی میکند. با چرخشی دور این چیدمان ناگاه به تسخیر اسب سیاه خشکی و خمودی و رکود درآمده، عینیت نیاز به چرخش دوباره بهسوی آبیها بهسوی زایش و رشد را حس میکنیم. این چرخش نیاز حقیقی بشر است که در این چیدمان به ظهور رسیده است، اما بر انجام این چرخش مانعی نیست، سدی نیست، تنها عامل موردنیاز به فعل درآمدن خواست آدمی است و این خواست که در طول تاریخ ما را بهپیش رانده؛ اینجا، در مقابل خشکی، همان نقطهای است که بارها بشر ایستاده، ناامید و افسرده از خود پرسیده: «آیا بازی به زحمتش میارزد؟» و هر بار آریگویان چرخشی دیگر کرده و بهسوی زایش و زایندگی قدم برداشته. از منظری اسطوره نبرد تیشتر با اپوش تااندازهای جهانبینی ایرانیان را بازگو میکند. نتیجۀ نبرد گیهانی میان نیروهای زندگی و مرگ بستگی به این دارد که آدمی آن تغییر را طلب کند (بخواهد)، آیا این خواست در انسان امروز نیز زنده است؟ زیرا هم اکنون و در اینجا بشر به نقطه چرخش خود رسیده است.
نویسنده : مریم رئیسی